نمونه یک آگهی برای فروش زمین در طالقان
سد طالقان تغییرات عمیقی در منطقه با خود آورده است. ولی این آغاز کار است و دگرگونی های ناشی از ساخت سد و به آب اندازی آن را بسیار بیشتر در آینده ای نزدیک مشاهده خواهیم کرد. از طالقانی که می شناسم و می شناسید تا چند سال دیگز نشانی بر جای نخواهد بود.این تغییرات از اکنون از اطراف سد شروع شده است. عمق این تغییرات هنوز چندان آشکار نیستند، اما از هم اکنون کشمکشی مخفیانه در میان عوامل ذی نفع برای سنگین کردن کفه ترازوی تغییرات به نفع جبهه خودی جریان دارد. خطوط اصلی این جبهه بندی را شاید بتوان در دو دسته بزرگتر تقسیم کرد:1- طالقان به عنوان محیطی برای گردشگری که بخصوص به خاطر نزدیکیاش به تهران 12 میلیونی جالب و درآمدزا است.2- طالقان به عنوان منطقه صنعتی که به خاطر کارآفرینی آن در منطقه مورد توجه مسئولان محلی است.متاسفانه خود طالقانیها کمتر در تصمیمگیریهای آینده این منطقه تاثیرگذار هستند. مردم طالقان که شاید آنها را نیز بتوان به دو دسته بزرگتر تقسیم کرد واکنشهای متفاوت و خواستهای متفاوت در برابر این تغییرات دارند.گروه اول اکثریت طالقانیها را شامل میشود که دیگر ساکن طالقان نیستند و تنها تابستانها و یا در تعطیلات به آنجا میایند. این بخش از طالقانیها هر چند خواهان امکانات رفاهی مانند گازرسانی، آب و برق و بخصوص جاده کشی هستند، ولی در عین حال آنها خواهان حفظ خلوتی طالقان و بکر و قدیمی ماندن آن نیز میباشند. اما گروه دوم که طالقانیهای هنوز مقیم طالقان را شامل میشود که اکثرا افراد مسنتر هستند خواهان گسترش شهریت در طالقان هستند تا از امکانات شهرنشینی و منجمله کارآفرینی حاصل از آن استفاده کنند.در هر صورت تصویری که به اسم طالقان می شناسیم به زودی گذشته ای دور خواهد بود که شاید بعدها برگردیم و به حسرت از آن یاد کنیم. اما حسرت چنان که میدانیم سودی ندارد و شاید به جای حسرت باید آستینها را بالا زد و از هم اکنون آگاهانه اندیشید که ما کدام طالقان را میخواهیم و بعد تلاش نمود تا نغییرات آتی در مطلوب ترین بستر ممکن جاری گردند.اما ماجرا را سیاه یا سپید هم نکنیم! وقتی میگوییم منطقه گردشگری منظورمان چه جور گردشگری است؟ به قول خانم (آقای؟) نوشید محمودی در نوشته قبلی چیزی مانند کلاردشت در نظرمان است یا نوعی گردشگری که با بافت اقلیمی طالقان همخوانی داشته باشد و وقتی میگوییم کارآفرینی منظورمان این است که وضعیتی که در هشتگرد و نظرآباد حاکم است به طالقان نیز تعمیم داده شود و یا هدف نوعی از کارآفرینی است که با احتساب شرایط و ارزشهای این منطقه تاریخی به اجرا گذاشته میشود...... و در نهایت باید دید که کدام یک از راههای توسعه نام برده پایدارتر و آینده نگرانهتر است. من در نوشته بعدی سعی میکنم وارد این جزئیات شوم.
چندي پيش تصميم گرفتم که از فضاي خفه و دود گرفته و نا بههنجار شهر به دامان پرمهر طبيعت بروم، به سرزمين مادري ام؛ جايي که هميشه به نوعی الهام بخش فکرهاي خوب و نگاهي زيبا به آينده بود؛ و تصميماتي تازه برايم به ارمغان مي آورد. با تصويرگذشته جاده پُر پيچ وخم کوهستاني را پيش ميرفتم و هر لحظه از تصور اينکه ساعتي ديگر در منطقهاي پاک و زيبا خواهم بود در پوست خود نميگنجيدم.
صبح زود بود و من همراه با طلوع خورشيد پيش ميرفتم. کل فضا آغشته به بوي علفِ و خاك شبنمخورده بود كه شوق مرا بيشتر و بيشتر ميکرد. جا به جاي جاده گلههاي گوسفندان با سگهاي بزرگ و چوپاناني كه به سوي کوه روان بودند ديده ميشدند و من زير لب همراه با آنان شعر محلي سيما بينا را زير لب زمزمه ميكردم: گوسفندان را به صحرا برده و هيهي كُنم؛ و گاه سکوت جاده را نواي پرندهاي سحرخوان میشکافت. در تمام جاده فکر مي کردم طبيعت چهقدر غني، پُرشکوه و رازآميز است.
عاقبت به مقصد رسيدم و به سمت ده رفتم. با ديدن سکوهاي جلوي خانهي مادربزرگ، بوي مهربانياش در ذهنم ميپيچد و عادت پدربزرگ را به یاد میآورم که هميشه از آب تازهي چشمه براي نوشيدن استفاده ميکرد، راهم را به سوي چشمه کج مي کنم. جاي دخترکان اََفتو به دوش، انبوه زباله چشمه را پوشانده، بطريهاي پلاستيکي نوشابه دهن کجي ميکنند و جيغ درختان و نالهي چشمه را ميشنوم. هر چه پيشتر ميروم تصويرهاي جديدي تابلوهاي زيباي پيشين را پس ميزنند مثل اينکه مُشتي رنگ بر تابلويي زيبا و بينظير بپاشند. بغض گلويم را فشار ميدهد و راه را براي سلام کردن به اهالي ده مي بندد. ديگر نه بوي ناني درکوچههاست و نه شوق و فرياد کودکان که به فضاي کوچهها زندگي ببخشد. کاملاً نااميد شدهام، بيهدف به راهم ادامه ميدهم و سر از«گٌر» - آبشار زيباي دهامان- درمي آورم بدون هيچ وقفهاي به پايين ميروم و سراشيبي آن را تقريبا ميدوم...
خداي من! اينجا هم؟ اشکهايم سرازير ميشود. آبشار به آن زيبايي را انبوه زبالهها ُپر کردهاست: از پوست هندوانه و خربزه تا پاکت خالي اشي مشي وتهسيگار و ... زماني اين جا مأمني براي مردان هنرمندي بود که به دور از جريان روزانهي زندگي قرآن را درکنار موسيقي ناب طبيعت (صداي ريزش آب، نواي عاشقانهي بلبلان کوهي و پرواز پرندگان شکاري) به خطي خوش کتابت ميکردند و امروز گروهي از مردمان با فرهنگ و دانش آموخته با اتومبيلهاي شخصيِ نه چندان ارزان قيمت به اينجا ميآيند، لحظهاي از زيبايي آبشار لذت ميبرند و دمي بعد به او انبوهي از زبالههاي خود را هديه ميدهند!
آيا ما انسانها واقعا قاتل نيستيم؟ قاتل هرچه زيبايي و پاکي؟ بعد هم هر کداممان پاي صحبت کردن که ميشود، سخنران خوبي ميشويم و ميگوييم بله، درست است. يا گواهي ميدهيم كه اروپا و امريکا بهشت موعود است. کيست که از خود بپرسد « تو» براي سرزمينت جز ويراني چه کردهاي؟ كداميك از ما نسبت به محيط زيست برخورد مسئولانهاي دارد؟ چهكسي خود را امانتدار طبيعت ميداند كه در پايان زندگيش بايد آن را زيباتر و گستردهتر از ديروز به آيندهگان ببخشد؟ نسل گذشته برايمان ساخت چون معتقد بود ديگران کاشتند و ما خورديم. ما ويران ميسازيم چون معتقد به سنتهاي خوب خودمان ديگر نيستيم. تنها هر يك از ما به ُبرد خويش ميانديشد و غافل از اين است كه خودِ او بازندهي اصلي اين نابودي است. درهاي عميق بين ما و پدرانمان ايجاد شده که هر لحظه عميقتر ميشود و نسل ما را از گذشتهگان دورتر ميکند. بدون هيچ گونه تفکري همه چيزها را چه خوب و چه بد بيرون ميريزيم. احساس مسئوليت در برابر خود و ديگران را از دست دادهايم. بايد براي خود و ديگري كه در واقع با خود ما يكي است چارهاي انديشيد. تنها كافي است هر باركه به طبيعت ميرويم با خود كيسهي زبالهاي داشته باشيم كه نه وزني دارد و نه حجمي و پس از لذت بردن از طبيعت زبالههاي خود را در جايي مناسب بيرون بريزيم.
متاسفانه طبيعت ناب و بكر طالقان رو به ويراني است و هر روز اين ويراني در سراشيبي تندتري ميلغزد. ايجاد سد طالقان كه خود مزاياي بيشماري دارد به همراه خود ويرانيهاي زيادي را به ارمغان آورده! ظهور زمينخواران و ويلاسازيهاي بي شمارو ورود مردماني كه اهل طالقان نيستند. اينان كمتر از بوميها نسبت به طبيعت احساس مسئوليت ميكنند و تنها ميخواهند چند روزي را دور از دغدغههاي شهري در دامان طبيعت باشند. غافل از اين كه ساختن ويلاهاي بيشمار يعني ويراني باغهاي چندين و چند ساله !!! جا دارد مسئولان شهرداري و شوراي شهر طالقان برخوردي جدي نسبت به مشكلات ذكر شده داشته باشند. و با راهكارهاي مناسب از ويراني طالقان جلوگيري كنند.به عنوان مثال و در كوچكترين مقياس ممكن با نصب زبالهدانهايي در كرانهي سد از ويراني طبيعت جلوگيري كنند. از طرف ديگر اين مهم نيازمند وحدت و انسجام تمامي مردمان طالقان است كه با برخورد مسئولانه و تذكرهاي مناسب و بهجاي خود از ويراني طبيعت جلوگيري كنند. باغهاي زيباي خود را نفروشند كه پس از مدتي خود سرايدارن ويلاهاي بيشمارآن منطقه خواهند شد. بياييد دست به دست يكديگر دهيم و نگذاريم منطقهي زيباي طالقان چون كلاردشت و ديگر مناطق اين مرز و بوم رو به نابودي و پلشتي برود.