چه عكسهاي قشنگي ياد روزهايي كه گذشته و لذتش برام مونده افتادم.گردي خوشگل و نرم چونه خمير، وردنه اي كه براي من سنگين بود، تنور داغ كه از سوختن مي ترسيدم و كارهاي ماهرانه مادربزرگم كه خمير و چونه مي كرد با مهارت وردنه مي كرد رو نونه بند پهنش ميكرد و با شجاعت به ديواره داغ تنور مي كوبيدش.
يادش بخير كه آنقدر كنه مي شديم تا يه تكه خمير ولي از نظر آنها بركت خدا را بدهند به ما تا حروم و هدرش كنيم و اونقدر باهاش ور مي رفتيم تا حسابي سياه مي شد و سفت.
به به، بوی نان تازه از این عکسهای زیبا استشمام میشود.
پاسخحذفچه عكسهاي قشنگي ياد روزهايي كه گذشته و لذتش برام مونده افتادم.گردي خوشگل و نرم چونه خمير، وردنه اي كه براي من سنگين بود، تنور داغ كه از سوختن مي ترسيدم و كارهاي ماهرانه مادربزرگم كه خمير و چونه مي كرد با مهارت وردنه مي كرد رو نونه بند پهنش ميكرد و با شجاعت به ديواره داغ تنور مي كوبيدش.
پاسخحذفيادم رفت اصل كاري رو بگم بوي نون واااااي هنوزم وقتي يادم مياد دل ضعفه مي گيرم.
پاسخحذفيادش بخير كه آنقدر كنه مي شديم تا يه تكه خمير ولي از نظر آنها بركت خدا را بدهند به ما تا حروم و هدرش كنيم و
پاسخحذفاونقدر باهاش ور مي رفتيم تا حسابي سياه مي شد و سفت.
خدا رو شکر 3 سال پیش یه تنور نقلی جور کردیم . هنوز لذت نان دبستن تا حدی در وجودم هست.
پاسخحذفممنونم دوستان. راستش من از اينترنت به دور هستم و دير به دير ميتونم بيام و سايت را ببينم. خواستم حمل بر بي ادبي نباشه.
پاسخحذف